هانیه دختر نازمامان و بابا

تاتی تاتی راه رفتنت

سلام هانیه جونم دختر نازم دندونهای نازت دیگه دراومده بود و از شش ماهگی علاوه بر فرنی سوپ هم به غذات اضافه شده بود و در کل خیلی کم غذا بودی نسبت به بچهای دیگه ولی تو راه رفتن خیلی عجله داشتی از هشت ماهگی مبل رو میگرفتی و راه میرفتی خیلی ذوق داشتی تا اینکه تو ده ماهگی خودت روپاهات واستادی و یواش یواش راه افتادی تقریبا تو یازده ماهگیت خیلی خوب راه میرفتی شاید الان که هفت سالت هست و من دارم این خاطرات رو مینویسم و مبینم بین دوستات دونده خوبی هستی به خاطر زودراه افتادنت باشه. ...
19 مرداد 1397

آش دندونی هانیه جون❤

سلام هانیه جونم دخمل گلم دیگه شش ماه از زندگیت گذشته بود و وارد هفت ماهگی شده بودی و دندون خوشگلت دراومد بود قبل از تواول دندون مبین و بردیا دراومده بود یادم رفت بگم که بردیا و تو مبین پشت سرهم به فاصله سه چهار روز بدنیا اومدید مامانی آش دندونی سه تا تون رو گذاشت و یه هفته بعد از اش دندونت دراومد تو زودتر از بچها مینشستی و چهار دست و پا راه میرفتی روروک رو دوست داشتی و روزا توش راه میرفتی و بازی میکردی.   ...
3 مرداد 1397
1